سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هم اندیشان
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

دوفرشته مسافر

درفرشته مسافردرمنزل خانواده ثروتمندی توقف کردندتاشب رادرآن جابگذرانند.آن خانواده گستاخی کردندواجازه ندادندفرشته هاشب رادرمهمانخانه ی داخل عمارت بگذرانند.بلکه به آنهافضای کوچکی اززیرزمین خانه رااختصاص دادند.همان طور که فرشته هامشغول آماده کردن بسترخودروی زمین سخت بودند،فرشته پیرترسوراخی دردیواردیدوروی آن راپوشاند.فرشته جوان ترعلت راپرسیدواوگفت:چیزهاهمیشه آن طوری نیستند که به نظر می رسند.

شب بعدفرشته هابه خانه ی زوج کشاورزبسیارفقیراما مهمان نوازی رفتند.پس ازصرف غذای مختصری که داشتند،آن زوج رختخواب خودشان رادراختیارفرشته هاقرار دادند،تاشب راراحت بخوابند.صبح روز بعدفرشته ها آن زن وشوهرراگریان دیدند.تنهاگاوشان،که شیرش تنهاممر درآمدشان بود،درمزرعه مرده بود.فرشته جوان تربه خشم آمدوبه فرشته ی پیرترگفت:چه طوراجازه دادی چنین اتفاقی بیفتد؟مرداولی همه چیز داشت،بااین حال توکمکش کردی.خانواده ی دومی چیزی نداشتند اماهمان راهم باماتقسیم کردند،وبااین حال توگذاشتی گاوشان بمیرد.

فرشته ی پیرترپاسخ داد:چیزهاهمیشه آن طوری نیستندکه به نظر می رسند.شبی که مادرزیرزمین آن عمارت بودیم متوجه شدم که درسوراخ دیوارطلا پنهان کرده بودند.ازآن جا که صاحب خانه طماع وبخیل بودومایل نبودثروتش راباکسی شریک شود،من سوراخ رابستم ومهر کردم تادستش به آن طلا نرسد.شب گذشته که دررختخواب آن کشاورزخوابیده بودیم،فرشته مرگ به سراغ همسرش آمد.من درازاگاورابه اودادم.چیزهاهمیشه آن طوری نیستند که به نظر می رسند.هنگامی که اوضاع ظاهرا بروفق مرادنیست اگرایمان داشته باشید،باید توکل کنیدوبدانیدکه همواره هرچه پیش می آیدبه نفع شماست.فقط ممکن است تامدت هاحکمتش رانفهمید.


[ چهارشنبه 91/9/8 ] [ 4:51 عصر ] [ اسدیان ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 16
کل بازدیدها: 118360