هم اندیشان | ||
کسى که ناز مرا مى کشید مادر بود کسى که گنج بدستم سپرده بود پدر کسى که شیره جان مى مکید من بودم کسى که در دل شب از صداى گریه من کسى که خارى اگر پیش پاى من مى دید کسى که دور اگر مى شدم ز دامانش ز دست دشمن هستى در این سیه بازار کنار بستر بیماریم پرستارى بروزگار جوانى کسى که قامت او کسى که در غم و اندوه و در پریشانى گهى خشونت و تندى گهى عطوفت و مهر گهى دعا و ثنا گاه ناله و نفرین غرض کسى که ز دنیا و آرزوهایش کشید رنج ز آغاز زندگى تا مُرد یکى شکسته قفس ماند و خسته مرغى زار چو درگذشت نگارنده با تأسف گفت [ جمعه 91/9/10 ] [ 11:14 صبح ] [ اسدیان ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |